سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه از سخن چین پیروی کند، دوست را ازدست می دهد . [امام علی علیه السلام]
وحدت، میثاق الهی پیامبران و امت ها - قرآن و حدیث
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • حجةالاسلام دکتر بی آزار شیرازی در گفت و گو با قدس:وحدت ، میثاق الهی پیامبران و امتهاست

    گفت و گو از: جواد صبوحی
    اشاره:
    حفظ وحدت و ایجاد تقریب میان مسلمانان از جهات مختلف حایز اهمیت است. ابعاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن، به قدری گویاست که لزومی بر تکرار آن نیست. تأکید قرآن کریم و احادیث متعدد در این خصوص نیز مهر تأییدی است بر اینکه برای نیل به اهداف عالیه تشکیل جامعه اسلامی، هشیاری در برابر تفرقه افکنی بیگانگان، حفظ اعتدال، تهذیب نفس از تعصبات جاهلانه و... امری مسلم است.




    جامعه اسلامی، به ثبات و شکوفایی نمی رسد مگر آنکه تمامی عناصر تشکیل دهنده آن این عوامل را به عنوان مقدمه ای در گفتمان دینی خود بپذیرند.
    آنچه پیش رو دارید، دیدگاههای دکتر بی آزار شیرازی در همین خصوص است.
    ٭ آقای دکتر، مایلیم در ابتدا با تکیه بر مفاهیم قرآنی، تعریفی از تقریب و به عبارتی وحدت میان امت اسلامی ارایه بفرمایید.
    ٭٭ قرآن کریم در سوره مبارکه بقره، آیه 213، تقریب را تهذیب نفس و از عوامل گرد آمدن پیروان مذاهب اسلامی پیرامون محور قرآن و اصول و ضروریات دین و شنیدن مستقیم آرای یکدیگر و گفتگو همراه با ادب اختلاف و همکاری در مسایل مورد اتفاق و معذور داشتن یکدیگر در مسایل مورد اختلاف، معرفی می کند.
    "رجال دارالتقریب قاهره" از "تقریب" چنین تعریف کرده اند: "رویکردی جدی در دایره اسلام، عاری از رنگ قومی و اقلیمی برای رهایی از دشمنی دو جانبه میان مذاهب مختلف اسلامی و پاسداری از وحدت مسلمانان"
    تقریب به معنای نزدیکی و همگرایی پیروان مذاهب اسلامی، مقدمه ای است برای تعارف و شناخت یکدیگر که هدف از آفرینش انسانهاست (لتعارفوا...) و شناخت، مقدمه ای است برای اینکه خداوند میان دلهای آنان الفت برقرار کند (فالف بین قلوبکم) و در نتیجه با نعمت اسلام با هم برادر شوند (فاصبحتم بنعمت اخواناً) و امت واحده الهی را تشکیل دهند. (ان هذه امتکم امة واحدة). و همگی تحت تربیت الهی واقع شوند (و انا ربکم فاتقون).
    ٭ جایگاهی که تقریب و وحدت امت در اصول اعتقادی و اخلاقی و برنامه های عملی اسلام دارد، چگونه جایگاهی است؟
    ٭٭ اجازه بدهید این پرسش شما را با اشاره به این آیه معروف پاسخ بدهم: "این امت، امت واحده شماست و من پروردگارتان پس مرا عبادت کنید."




    در این آیه، تقریب و وحدت امت در برابر وحدت رب مطرح شده و قرآن این دو را با هم ذکر می کند؛ یعنی تقریب ریشه در توحید داشته و وحدت امت با وحدت رب ارتباط عمیقی دارد، گویی که اگر امت پراکنده شود، از مدار توحید و ربوبیت و عبودیت خارج شده است. از این رو، علامه کاشف الغطاء می گفت: "اسلام برای دو کلمه آمده: کلمه توحید و توحید کلمه."
    همچنانکه تفرقه ریشه در شرک دارد و قرآن به شدت از آن نهی می کند و می فرماید: "و از مشرکان نباشید؛ یعنی از کسانی که دین خود را به صورت فرقه های مختلفی پراکنده اند و هر فرقه و حزبی به آنچه نزد خویش دارند، شادمانند."
    از سویی دیگر، وحدت ریشه در رسالت پیامبران و ریشه در امامت دارد.
    قرآن، هدف از ارسال پیامبران را ایجاد وحدت و تقریب معرفی می کند: مردم امت واحدی بودند که (با هم اختلاف کردند) پس خداوند پیامبران را مژده دهنده و هشدار دهنده برانگیخت و با آنان کتاب آسمانی فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف کرده بود حکم کند.
    مردم در اصل یگانه و از یک پدر و مادرند، روزگاری جهتی واحد داشته اند، زیورهای دنیوی بسیاری را به خود جلب کرد و اهل دنیا با آراستن خود به زرق و برقها، دچار خود برتربینی گشته، خود را جدا کرده اند، گروهی راه کفر و شیطان و گروهی راه خدا و پیامبران و گروهی به ظاهر راه خدا و پیامبران و در باطن راه طاغوت و شیطان را در پیش گرفتند و متفرق شدند.
    چون چنین شد، خداوند پیامبران را فرستاد تا مردم را به راه الهی مژده و نسبت به راه شیطان هشدار دهند، و برای آنان کتاب شریعت، معیار و مقیاس راه الهی فرستاد تا مردم راه خود را با آن بسنجند و بشناسند تا هر کس بی دلیل و برهان راه خود را بر حق و راه دیگران را باطل نشمارد. در خصوص ریشه وحدت در امامت هم ذکر این نکته کافی است که حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند: "امامت ما برای حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمانان به اتحاد است."
    ٭ به ریشه وحدت در نبوت اشاره کردید. اگر ممکن است قدری هم از جلوه های اهتمام پیامبران برای حفظ وحدت برای خوانندگان ما بگویید.
    ٭٭ حفظ وحدت امت آن قدر برای پیامبران مهم است که پیامبری چون هارون به خاطر آن از مبارزه با شرک و گوساله پرستی قوم درنگ می کند و در برابر عصبانیت برادرش حضرت موسی(ع) به هنگام بازگشت از کوه طور و افکندن الواح شریعت تورات و اعتراض که چرا با گوساله پرستی قوم مبارزه نکرده، اظهار می دارد: "من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سخن مرا (در مورد حفظ وحدت امت) رعایت نکردی."
    توضیح اینکه مبارزه سطحی باعث تقویت گروه شرک و ایجاد تفرقه میان امت می شد و هارون منتظر شد تا برادرش بیاید و با کمک او ریشه شرک را بسوزانند.
    میزان اهتمام پیامبر اکرم(ص) به حفظ وحدت تا جایی بود که فرمان دادند مسجد ضرار را ویران کنند و مانند گوساله سامری در آتش بسوزانند، زیرا این مسجد در مقابل مسجد قبا مایه تفرقه میان مؤمنان بود.
    یکی از مهمترین عهد و میثاقهای الهی با پیامبران و امتها بخصوص امت مسلمان، ایجاد وحدت و جلوگیری از تفرق و پراکندگی است.
    بنا به نقلی از ابن عباس، این آیه در مورد یهودیان و نصرانیان که در دین خود به تفرقه و اختلاف پرداختند، نازل شده و بنا به روایات دیگر در مورد بدعت گزاران و گمراهان و اهل شبهه است. ولی همانطور که ابن کثیر می گوید، ظاهراً، آیه عام است و همه کسانی را که به دین خدا پشت کرده به راه تفرقه رفته اند، شامل می شود، زیرا تفرقه و گروه گرایی در شریعت الهی راهی ندارد و خداوند فرستاده خویش را از آن مبرا می داند. قرآن به مسلمانان هشدار می دهد که تفرقه و گروه گرایی، عذابی الهی هم ردیف بلاهای آسمانی مانند سنگباران قوم لوط و بلاهای زمینی مانند زلزله را به دنبال خواهد داشت.
    در عصر حاضر نیز می بینیم که دست استعمار، یک میلیارد مسلمان را از هم بیگانه ساخته است.
    ٭ آقای دکتر، می توان گفت مقصود از تأکید بر وحدت میان مذاهب، حل اختلافهای مجتهدان در اصول و فروع دین است؟
    ٭٭ نه! معنای تقریب این نیست که میان مذاهب اختلافهای اصولی است و از آنان می خواهد که بیایند و دور هم جمع شوند و به حل اختلاف اصولی میان خود بپردازند، بلکه مذاهب اسلامی در اصول دین و ضروریات شریعت هیچ اختلافی ندارند و دعوت تقریب برای شناخت و نزدیکی مذاهب در مسایل خلافی، در امور فرعی و اجتهادی است که گاهی نظر و برداشت اجتهادی مجتهدی با مجتهد دیگر مختلف است و این نتیجه طبیعی اجتهاد و حریت رأی و آزادی اندیشه است که اسلام آن را مقرر داشته و برای آن پاداش تعیین کرده است.
    این اختلاف اندیشه را حتی در میان پیامبران الهی مشاهده می کنیم.
    آیات قرآن به ما ادب اختلاف در اجتهاد را می آموزد، که باید همواره طالب حق بود و از هر افقی که باشد آن را بیان کرد و رأی و نظر خود را بر رأی و نظر حق مطابق ساخت.
    ٭ آیا اختلاف در تمامی جهات آن، مفهوم نقمت دارد و نمی توان از آن تعبیر به رحمت کرد؟
    ٭٭ اگر اراده الهی بر تساوی آفریدگانش بود، آنها را بر سر یک دین به صورت امت واحده ای متحد می ساخت و اسلام را بر آنها تحمیل می کرد؛ ولی این کار با مسأله تکلیف و هدف آن یعنی استحقاق ثواب و پاداش، سازگار نبود، چون الزام و اجبار مانع از استحقاق چنان ثوابی است.
    از آنجا که حق یکی است و باطل و برداشتها از اصل دین و شریعت الهی متعدد است، مردم همواره گرفتار اختلافند. فقط اهل حق با یکدیگر اختلاف ندارند و آنان کسانی هستند که مشمول رحمت پروردگارند. سرانجام دسته اول دوزخ و سرانجام دسته دوم، بهشت برین است.
    از نظر شیخ طوسی، اختلاف عبارت است ازاعتقاد هر یک نقیض آنچه طرف دیگر معتقد است و بعضی گفته اند که مراد، گذشتن یک قوم و آمدن قوم دیگر است.
    اغلب مفسران به این نتیجه رسیده اند که اختلاف به طور کلی مذموم است و با رحمت سازگاری ندارد و تهدید آیه بعد، مربوط به آن است.
    کسانی که به صفتی ثابت و خصوصیتی همیشگی در حال اختلاف و مخالفت با دیگران هستند، مذموم و خارج از رحمتند. چنین اختلافی نه رحمت، بلکه نقمت است. و این نوع اختلاف، بیشتر در عرصه اصول فکری پدید می آید و از صفات معاندان است.
    اما یک نوع اختلاف، اختلاف عرضی و موقتی است که به طور طبیعی در اثر اختلاف دیدگاهها و دیگر عوامل میان انسانها بخصوص اندیشمندان رخ می دهد، اما هیچ کدام عنادی نداشته بلکه طالب حق و حقیقتند، و با هم به گفتگو و جدال احسن می پردازند.
    این نوع اختلاف و تحقیق، موجب گسترش علم و دانش و فرهنگ می گردد. در این صورت، این اختلاف اختلاف رحمت است.
    ٭ منشأ اختلافها بویژه اختلافهای در حوزه دین از کجا نشأت می گیرد و چطور می توان با این مشکل برخورد کرد؟
    ٭٭ ببینید، مردم در برابر شریعت و آیات نازل شده از جانب خداوند دو دسته اند، اهل تدین، که در برابر آنچه خداوند بر پیامبرش نازل می کند تسلیم اند. گروه دیگر اهل تحزب اند، کسانی که تعصبات حزبی و فرقه ای برایشان اصل است و دین و شریعت الهی را بر اساس آن توجیه و مردم را به تفرقه می کشانند، همچنانکه بعضی فرق کلامی، قرآن را بر اساس عقاید کلامی خود توجیه و تفسیر می کردند و یا شریعت الهی را که مطابق با خواسته هایشان بود پذیرفته و قسمت دیگر را رها ساختند.
    بدین ترتیب، بعضی از احزاب مذهبی عملاً منکر قسمتی از کتاب آسمانی و شریعت الهی شدند.
    قرآن از این گونه فرقه ها که تابع تعصبات فرقه ای هستند تعبیر به "احزاب" می کند و کار تحزب و فرقه گرایی آنان را نوعی شرک می شمارد و می فرماید: "و از مشرکان نباشید، از کسانی که در دین خود فرقه گرا و پراکنده شدند (به تحزب پرداختند) و هر حزبی به آنچه دارند شادمانند."
    برخلاف پیروان راستین کتاب آسمانی که به آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده، شادمانند.
    ٭ آنچه شما اشاره کردید، به معنای نفی احزاب نیست؟
    ٭٭ نه، به معنای تقوا در برابر مرزهای میان تدین و تحزب است.
    اهل تدین، در مسایل تاریخی جز آنچه را که در کتاب آسمانی آمده قطعی نمی دانند، بلکه تاریخ بشری را تاریک می دانند که دستهای سیاست بسیاری را آن طور که خواسته به نفع سیاستهای خود ترسیم کرده است. اما اهل تحزب می کوشند تا در جهت تحزب و فرقه گرایی، جنگ تاریخی به راه بیندازند.
    مهمترین انحراف اهل تحزب این است که افکار و عقاید حزبی و فرقه ای خود را به درخت قرآن و اسلام پیوند می زنند و حکم تکفیر سایر مذاهب را صادر می کنند بی آنکه در صدد تحقیق برآیند.
    آنچه در این فرایند به دست می آید، اختلاف و تحزب بین فرق اسلامی است که نتیجه ناخوشایند آن، ایجاد گسست در جامعه اسلامی و تسلط و نفوذ استعمارگران خواهان این تفرقه است.
    بی شک، وجود این اختلافهای عقیدتی، اصل و اساس آنچه را مورد پذیرش همگان است، مورد تهاجم کسانی قرار خواهد داد که از وجود این اختلافها، بهره های اقتصادی- سیاسی و فرهنگی خواهند برد.


    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    "به بهانه انتشار کاریکاتورهای موهن در برخی از نشریات اروپایی" ؛ ادبیات و هنر، عرصه تقابل نوین

    دکتر علی باقر طاهری نیا
    تاریخ یعنی همان واقعیت زندگی پیشینیان، موجب عبرت و اعتبار آیندگان است. برخی پیشینه جنگ و نزاع میان آدمیان را به نزاع فرزندان آدم(ع) عودت داده اند که دستان یکی به خون دیگری آغشته شد و نخستین عرصه تقابل میان خیر و شر در دفتر زندگی آدمی شکل گرفت و از آن پس این عرصه پر گستره در گذر تاریخ همواره شاهد نزاع و جدال مظاهر خیر و شر بوده است. آنچه در این میان اندیشه و اندیشه ورزان را به جانب خود متوجه می نماید این است که ابزار و عدت جنگ و نزاع همپای تحولات مادی زندگی بشر متحول شده است. از جنگ و نزاع با نیزه و دشنه تا منجنیق و توپ و ارابه و از آن پس تیر و تفنگ و گلوله هر کدام حکایتگر توانمندی انسان در غلبه بر دشمن عصر خود می باشد این در حالی است که اگر چه آن نزاع و جدال بر سر مصالح و منافع صورت گرفته است، لکن در زیر صدای به هم خوردن شمشیر و زره جنگاوران و نیز غرش و زوزه توپ و تفنگ، آن مصالح کم سو و کم نمود جلوه گر شده و گویی برافروختن آتش جنگ، خود غایت و هدف شده است. ولی بشر امروزی که میراث دار آن تاریخ و تجربه طولانی است، در عرصه جنگی نو و نزاعی متفاوت گام نهاده است. مبارزه فکری و نزاع فرهنگی عرصه ای است متفاوت با ابزار و عده ای گوناگون.
    اگر در جولانگاه جنگهای نظامی، پیروزی و یا شکست به زودی رقم می خورد، زوال آن نیز دولت مستعجل است. در این عرصه نو، فتح و ظفر آن قدر دقیق و کند و آرام است که اغلب از چشم ساده اندیشان سطحی نگر پنهان می ماند. جنگ نظامی چون با تبر به جنگ درخت رفتن است و جنگ فرهنگی چون موریانه از درون پوکاندن و پوساندن و چه بسیار تفاوت است میان آن دو. آن یکی آشکار است و مخوف و این یکی پنهان و مستور، آن یکی شتابان است و هویدا و این یکی آرام و سر به راه، آن یکی چون کفر است و رو در رو و این یکی چون نفاق اندرون...
    در برگی دیگر از تاریخ نظر بیفکنیم تا روزنی دیگر بگشاییم و روزی دیگر پیش رو ببینیم. اسلام و حکومت اسلامی از واپسین سالهای قرن نخست پس از هجرت به درون اروپا راه یافت و این ورود و حضور آنان تا اندکی بیش از 8 قرن ادامه یافت. به راستی، اگر امروز از خود بپرسیم که مسلمانان- غالب- بهره بیشتری اندوختند یا اروپائیان- مغلوب-؟ پاسخ چه خواهد بود؟! اگر چه پرداختن به این موضوع و نقد و تحلیل وافی و کافی آن در حوصله این مقال نمی گنجد، ولی به اجمال می توان گفت مسلمانان، پیروز میدان بودند و اروپاییان بهره مند فتوحات شدند، زیرا ره آورد اسلام و تعالیم متعالی آن برای دنیای غرب، مدنیت و فکر و فرهنگ بود. همان که در دنیای ظلمت و سیاه اروپایی آن روز چون خورشیدی پرفروغ می درخشید و دنیای جهالت زده اروپا را از نور خود بهره مند می ساخت. آنان که که مغلوب لشکرکشی مسلمانان پیروز بودند چنان ثروتی اندوختند که "امروز اسپانیا مرهون دستان هنرمند مسلمانانی است که در آن ایام مساجد و کاخهای حیرت انگیز ساختند و عواید مالی گردشگران دنیا را برای آنان به ارمغان آوردند." آن، ره آورد اسلام بود، اما ره آورد دنیای غرب و مدعیان دروغین هویت و آزادی برای شرقیان مسلمان چیست؟ مگر جز این است که آنان پیام آور بی هویتی، پوچ گرایی، و وابستگی هستند؛ یعنی همان که خود از وجودش رنج می برند امروز در اندیشه تحمیل و تصدیرش هستند.
    صدای چکمه نظامیان و ناله افغانیان و عراقیان، نغمه شعر حزن انگیز اندیشه آمریکایی است، آنان که سیرشان یادآور سیل ویرانگر مغولیان است و راندن و سوزاندن مؤلفان و مؤلفات.
    گفته اند "فکر و اندیشه چون آب است که از فرادست به سوی فرودست در جریان است."
    آنان چون خود را صاحب فکر و اندیشه می دانند و آن اندیشه بی مقدار، خود را در مجرایی به حرکت در می آورند که اذهان و عقول دیگران را مغلوب خود سازد؛ یکی از هنرمندانه ترین مجاری به جریان انداختن این فکر و فرهنگ، مجرای ادب و هنر است. آنان دانسته ها و داشته های خود را طریق کانال فنون مختلف ادب و هنر در معرض توجه و نظر دیگران قرار می دهند. داستان، فیلم، نقاشی، شعر و... همه و همه مصادیق آن مجاری ادبی و هنری هستند که می توانند فکر و فرهنگ مخاطبان را در دام خود گرفتار سازند، زیرا همچنان که ادیب نامدار عرب گفته است. "مهمترین کارکرد ادبیات، مشارکت در بازساخت مجدد انسان است." آنان در پی تغییر هویتها و بن مایه های فکری و فرهنگی انسانها هستند. مگر جز این است که دیروز آن مرتد قلم به مزد، زهر قلم مسموم خود را به روی ساحت قدسی وجود مقدس پیامبر(ص) پاشید، و مگر نه این است که امروز کاریکاتور نیز در خدمت همان نیات پلید به کار گرفته شد و حریم اخلاق و ادب را در نوردید.
    گفته شد بگذار بدانیم و بدانند که اخلاق فقط نیاز هنرمند مسلمان متعهد نیست. شاگردی از پیتر پرسید: چرا ما- به عنوان هنرمند- باید اخلاقی باشیم؟ و او پاسخ داد: "زیرا اخلاق منتهای زیبایی است" و زیبایی گوهر هنر زرین است.
    او از سر جهل یا تجاهل اخلاق هنری را ارزان فروخت و در دام توطئه ای صهیونیستی- آمریکایی افتاد و قلوب آحاد امت پیامبر صلح و دوستی را مجروح و مغموم نمود؛ ولی اینان با وقار و متانت محمدگونه خود از دشمنان آن حضرت تبری جستند و برائت خود را با فریاد تکریم انبیای الهی از آدم و نوح تا موسی و عیسی و محمد ابراز داشتند. فعل آنان در انتشار آن تصاویر وهن آمیز و نفرت انگیز و حرمت شکن چون "کلمه خبیثه" است که دوام و قراری ندارد و به زودی درختش از ریشه بر می کند که فرمود "و مثل کلمه خبیثه کشجره اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار" و این نیز بگذرد ولی گوش هوش به این سخن متوجه سازیم که ادبیات و هنر جولانگاه مبارزات عقیدتی عصر ماست؛ دنیای امروز وقتی در پی جنگ علیه عقاید و سلایق دینی برمی آید، نه سلاح توپ و تفنگ را که سلاح ادب و هنر را به خدمت می گیرد مگر جز این است که "قدرت برتر دنیای امروز از آن حرف و تصویر است" اگر چنین است که هست باید قدر حرف را دانست و ارج تصویر را گذارد، بلکه بتوان از آن بهره برد و سود جست.
    چه بسا قصه و داستانی که با ظرافت هنرمندانه در پی القای اندیشه ای خاص برمی آید چرا نه؟! وقتی قرآن کریم خود به شیوه هنر و ادب در پی تبلیغ دین و ترویج تعالیم دینی برآمده است و وقتی که رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: "ان من الشعر لحکمة و ان من البیان سحرا" از این پس و از این رو به واسطه برچیده شدن حصارهای زمان و مکان و حضور خواسته و ناخواسته، ادوات انتقال ادب و هنر در جای جای سکونتگاه انسان، بسی می سزد که زبان جنگ و رقابت دنیای معاصر را زبان ادب و هنر بدانیم و از آن پس:
    1- صاحبان ذوق و هنر و قلم و قدم باید برخیزند و میدان داری کنند تا در این عرصه ظریف و دقیق، طبع روان و ذوق سلیم اندیشه و حیاتی و فکر قرآنی، پیروز میدان باشد.
    2- ارباب خرد و صاحبان تدبیر و سیاست، ظرافت و دقت موضوع را با باریک بینی و نیک سنجی دریابند تا بسترساز شکوفایی و ترویج هنر اسلامی و حامیان شکل گیری تمدن نوین اسلامی باشند.



    بی آزار شیرازی ::: جمعه 85/9/17::: ساعت 8:9 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 2
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدید :22839

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    وحدت، میثاق الهی پیامبران و امت ها - قرآن و حدیث

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<